کد مطلب:27872 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

حدیث ثقلین












از جمله چاره اندیشی های پیامبر خدا برای آینده امّت و جلوگیری از گسترش ضلالت و جهالت و حیرت در جامعه، تلاش برای تعیین مرجع علمی و نشان دادن جهتگیری استوار برای حركت های فكری و بیان چگونگی تفسیر قرآن و مكتب و سرچشمه آن است. شاید این حقیقت، روشن ترین گونه خود را در «حدیث ثقلین» نشان داده است.

حدیث ثقلین، با محتوایی واحد و گونه های بیانیِ مكرّر، بارها و بارها به وسیله پیامبرصلی الله علیه وآله در مكان های مختلف:عَرَفه، مسجد خَیف، غدیر خُم، حجره شریفش به هنگام شدّت بیماری در آخرین لحظات زندگانی و... بیان شده است.

افزون بر اهل بیت علیهم السلام، بسیاری از صحابیان نیز آن را گزارش كرده اند و كسانی بسیار از تابعیان و عالمان، بر استواری آن، تأكید ورزیده اند.[1] یكی از گونه های مختلف نقل این حدیث، چنین است:

من، در میان شما چیزی به یادگار می نهم كه پس از من تا وقتی بدان چنگ درزنید، هرگز گم راه نگردید. یكی از آن دو، بزرگ تر از دیگری است:كتاب خدا، كه ریسمانی كشیده شده از آسمان به زمین است و عترتم، اهل بیتم. هرگز این دو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر، بر من وارد آیند. پس بنگرید در نبودنِ من، چگونه با آن دو رفتار می كنید.[2].

كلامی است شكوهمند، منقبتی است بزرگ، فضیلتی است بی نظیر، هدایتی است سعادت آفرین، رهنمودی است ضلالت زدا و...!

مهم ترین نكته ای كه این كلام رسا و گویای پیامبرصلی الله علیه وآله می نمایانَد و هیچ تردیدی را برنمی تابد، مرجعیّت بخشیدن به اهل بیت علیهم السلام و وجوب پیروی از آنان در اقوال، افعال و... است.

بر این حقیقت والا، بسیاری از عالمان، تصریح كرده اند، از جمله متكلّم بزرگ اهل سنّت، سعد الدین مسعود بن عمر تفتازانی:

پیامبرصلی الله علیه وآله آنان را در این كه چنگ زدن به آنها رهایی بخشِ از گم راهی است، با كتاب خدا همراه كرده است و معنای چنگ زدن به كتاب، جز دانش اندوزی و رهجویی نیست. پس درباره عترت نیز چنین است.[3].

نكته دیگر، آن كه بزرگ ترین رسالت و مسئولیّت پیامبر خدا، هدایتگری و تلاش در جهت ضلالت زدایی است. از سوی دیگر، روشن ترین و بدیهی ترین واجب برای مسلمانان، تمسّك به هر آن چیزی است كه هدایت می آفریند و ضلالت می زداید. بدین سان، پیامبر خدا با جمله:«تا به آن دو چنگ زده اید، هرگز گم راه نشوید»، این واجبِ مؤمنان را پیش دید آنها نهاده است. آیا كسی می تواند در وجوب پیروی از «عترت» كه هدایت آفرین و گم راهی زداست، تردید كند؟!

نكته سوم، آن كه تمسّك به این دو «گران بها»، برای رسیدن به مقصد والا و مقصود اعلی و دستیابی به هدایت، بسنده است و در ورای آن، جز ضلالت نخواهد بود:«فمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَلُ؛[4] و پس از حق، چه چیزی است، جز گم راهی؟».

چهارم، آن كه حدیث ثقلین، بدون هیچ تردیدی، «عصمت» عترت را رقم زده است. یكی بدان جهت كه پیامبر خدا، بدون هیچ قید و شرطی، تمسّك بدانها را لازم شمرده است. در این صورت، آیا می توان تصوّر كرد كه او امّت را به كسانی كه خود در لغزش اند، ارجاع داده و بدون قید و شرط، چنگ انداختن به آموزه های آنان را لازم شمرده باشد؟!

دیگر آن كه آنان، همبر قرآنی هستند كه هرگز باطل در آن، راه ندارد. پس آنان نیز چنین خواهند بود.

جهت دیگر آن كه تمسّك به آنها، سدّی در برابر گم راهی است. اگر گم راهی بر كسانی روا باشد، كی گم راهی زدا توانند بود؟!









    1. ر. ك:نفحات الأزهار:90/2، و نیز:اهل بیت در قرآن و حدیث:151/1 (بخش سوم/فصل یكم:مهم ترین ویژگی های اهل بیت).
    2. سنن الترمذی:3788/663/5.
    3. شرح المقاصد:303/5. دیدگاه های عالمانی از اهل سنّت را بنگرید در:نفحات الأزهار:248/2.
    4. یونس، آیه 32.